شیوهگرایی یا مَنِریسم به ایتالیایی( Manierismo) سبکی است که از سده هفدهم در هنر و ادبیات اروپا رایج شد و به تدریج، به کاربستِ تصنعی، افراطی و تظاهرآمیز شگردهای هر سبک هنری گفته میشد. البته دلالت خاص آن، به نقاشی، پیکرسازی و معماری ایتالیایی در فاصله زمانی میان اوج دوره رنسانس و باروک محدود میشود. همچنین این اصطلاح را برای توصیف برخی گرایشهای مهم هنری اروپایی پس از مرگ رافائل (۱۵۲۰) تا پایان سده شانزدهم به کار میبرند. مکتب منریسم از گرایش های معماری و نگرشی است که در آن معماران فلسفه های کلاسیک پیشین را به دلایل کاربردی و اثرات بصری،از نظر شکل و جزئیات تغییر دادند وسازگار کردند. در این گرایش جهت گیری معماری مکاتب اومانیستی از پاکدامنی، خردمندی و ریاضت کشی به تاثیرات نمایشی و بازخوردهای عاطفی تغییر کرد
“شيوه گرايان” به جاي رجوع به طبيعت و ادامه جستجو در پديده هاي طبيعی به هنر روی آوردند و استادان هنر رنسانس پيشرفته به خصوص ميكل آنژ و پيكرتراشان رومي را سرمشق خود قراردادند. آنها اعلام كردند كه هنرمند حق دارد قواعد را مطابق ميل خود تفسير كند و هنرمند ميتواند به شكلها جنبه آرمانيتری بدهد. شيوه گرايان به ويژه به ترسيم پيكره آدمي توجه كردند و به جاي تعادل به دنبال ناپايداري بودند. پس به تدريج هنر متعادل رنسانس پيشرفته جايش را به بي قراری ، كژی و اغراق سپرد
هنرمندان شاخص
میکل آنژ
بالداساره گروتسی
میکله سن میکلی
یاکوپوسانسووینو
جولیورومانو
آندریاپالادیو
تداعی های معنایی مرتبط با سبک شیوه گرایی
پیرایه، خرق عادت، خطای حسی، ریزه کاری های مبتکرانه
مفاهیم و تاریخچه
زمانی که میکل آنژ در سال ۱۵۷۴ معمار سن پیترز در رم شد قوت و وضوح تاثیر اولیه برامانته به علت بازسازی ها و تغییرات متعدد پس از آن از دست رفته بود.میکل آنژ میدان دومی را در زاویه ۴۵ درجه به پلان برامانته اضافه کرد و ترکیب پویایی ایجاد کرد تا بتواند لبه های سست را پیوند دهد و ستون های بزرگی را ایجاد کند که می توانستند طوقه و گنبد عظیم بنا را حمل کنند.او در طوقه وجه طولانی تر پنجره ها را به جای حالت قائم به صورت افقی قرار دارد و روی آن ها را هم با یک پوسته و هم با یک پیشانی پوشش داد که این خود نمونه ای از سبک رفتارگرایانه است که دو عنصر ترکیبی را به هم پیوند می دهد
منریسم خود را به گونه های مختلف نشان داد. شاگرد، متولد رم رافائل، جولیو رومانو از سال ۱۵۲۰ برای دودمان گونتساگا در مانتوا کار کرد و در این دوران یک مجموعه انحراف از قواعد کلاسیک را در شاهکارش پالاتسو(قصر) دل ته به نمایش گذاشت که در آن ها ریتم ها عوض و بدل می شوند.نیم ستون های خارجی نما با سطوح زبرکار شده ترکیب می شوند و تاق ها با سنتوری ها در هم می آمیزند. این اثر به عنوان یک ابداع جدید خودنمایی می کند،ولی هرگز از قواعد سنت کلاسیک نه از لحاظ معماری و نه از لحاظ معنایی دور نمی شود و در یک اندرونی با شکوه به اوج می رسد که اگرچه تزئینات معماری خاصی ندارد، ولی با یک اثر نقاشی پوشانده شده است و غلبه بر نظام کلاسیک به دست بزرگان این فن را به تصویر می کشد
آندریا پالادیو که احتمالا با رومانو کار کرده بود سنت کلاسیک را جهت در بر گرفتن عناصر ناسازگار پیشین به صورت مشابهی توسعه داد. بهره گیری از خطای حسی نیز عنصری کلیدی در طراحی پالاتسوماسیمو به دست بالداساره پروتسی در رم است
معمار این اثر که با مشکل زمین نا هموار بنا روبرو بود، ناگزیر بود قصر دو قلوی ۲ برادر را در چنین فضایی جای دهد.او جهت فائق آمدن بر این چالش، با ایجاد انحنا در نمای بنا آن را با خط خیابان تطبیق داد. در پشت این مطلب مجموعه ای از خطاهای حسی وجود دارد که با الگوهای تزئینی تشدید شده اند و سرآغاز قوانینی گشتند که یک سده پس از آن در دوران باروک به اوج خود رسیدند
بنای شاخص
بازیلیکا،ویسنزا،آندریا پالادیو
نخستین ماموریت عمومی پالادیو محصور کردن یک تالار موجود با این رشته تاق دو طبقه بود. بسیاری از ابعاد توسط سازه موجود از پیش تعیین شده بودند و پالادیو برای این که این محدودیت ها را به طراحی خود بخوراند عناصر کلاسیک متعددی را برروی هم قرار داد تا انعطاف پذیری ای تولید کند که با یک نظام واحد ناممکن بود و این خود عصاره مکتب رفتارگرایانه بود